خلاصه اي از زندگي معين تو شش ماهه سوم زندگيش
اين شش ماه شايد بگم خيلي برام سخت شده بود چون هم ترم چهارم بود هم معين بزرگتر شده بود همش دلم مي خواست باهش بازي كنم همه كتابمو خط خطي و پاره مي كرد ديگه اصلا نمي تونستم درس بخونم وقتي كه معين مي خوابيد ساعت يك شب به بعد شروع مي كردم به خوندن اون موقع تا ساعت سه صبح مي خوندم بعد ساعت شش هم مي رفتم سر كار روزهاي خيلي جالب و پر خاطره اي بود بالاخره امتحانها شروع شد و من با معدل 18 و بيست و دو صدم فارغ التحصيل شدم ...